پل الوار

پل الوار (1952-1895) شاعر نامدار فرانسوی، سراینده­ی عشق است با زبان زلالی که مسحور می­کند. با مهربانی، نیرو و گرمایی که ویژه­ی اوست، چشم­اندازهای طبیعی را رویاروی خوانندگان شعرش می­گشاید، آن­ها را به دلخواه خود رنگ می­زند و یا از اجزایی که دوست دارد، می­انبارد. در زیر شعری از الوار را می­خوانید: 
 

 

ترجمه 

چیزی نباشد مگر این روشنایی

روشنایی این صبحدم

که تو را بر زمین راهبر خواهد شد

روشنایی این صبحدم

سوزنی در اطلسی

دانه­ای در تاریکی

چشمی گشوده بر گنجی

زیر برگ­ها در کف دستانت

بازی به خاکستر نشانده است بخشش­ها را

گرماگرم

خطر بزرگ  امتناع­ها

رنگ باخته

روی جاده­ی اتفاق­ها

دیواره­ای سخت سنگ­هایش را از دست خواهد داد

روشنایی این صبحگاه

پستان­هایت جامه برکنده است رویاروی نگاه­های من

همه­ی رایحه­ی دسته­گلی

از اطلسی تا یاسمن

می­گذرند از خورشید

می­گذرند از اندیشه

صدای دریا  صدای سنگریزه­ها

خزه و عطر گل جنگلی

عسل  عطر نان گرم

پشم و پر پرندگان نوپرواز

روشنایی این صبحدم

شعله­ای که تو را زاد

شعله­ای که آبی زاد و در علفزار مرد

نخستین نگاه  نخستین خون

در دشتی سرشار از پیکره­هایی غمبار

نخستین واژه­های بهروزی

تب­شان را فرو می­نشانند

زیر پرده­های شبنم

و آسمان روی لبان توست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد